در هیاهوی زندگی، هر روز با انتخابهایی روبرو میشویم که مسیر ایمان و سرنوشت ما را رقم میزنند. یکی از درخشانترین مثالها از قدرت صداقت و ایمان راسخ در برابر بزرگترین وسوسهها، داستان شگفتانگیز یوسف در مصر است. یوسفی که از چاه خیانت برادرانش به بازار بردهفروشان و از آنجا به خانهٔ فوتیفار، فرماندهٔ محافظان فرعون، برده شد.
کتاب مقدس در پیدایش باب ۳۹ این حقیقت عظیم را بیان میکند که حتی در اوج سختی و بردگی:
«خداوند با یوسف بود، پس او مردی کامروا شد و در خانۀ سروَر مصری خود ماند. » (پیدایش ۳۹: ۲)
همین حضور الهی سبب شد که فوتیفار تمام داراییاش را به یوسف بسپارد: همانطور که در پیدایش ۳۹: ۳-۴ میگوید:
و سرور یوسف دید که خداوند با یوسف است، و در هرآنچه میکند، خداوند او را کامیاب میگرداند. پس لطف او شامل حال یوسف شد و یوسف او را خدمت میکرد. فوتیفار او را بر امور خانۀ خویش برگماشت و هر چه داشت به دست او سپرد.
اما این دوران خوش برای یوسف با امتحانی سخت و اخلاقی، به لرزه درآمد. در ادامه این مقاله از وبسایت پیدایش میخواهیم به بررسی داستان یوسف و همسر فوتیفار در کتاب مقدس و درسی که برای امروز ما ایمانداران دارد، بپردازیم. پیش از مطالعهٔ این بخش، میتوانید نگاهی جامعتر به تمام بخشهای زندگی یوسف داشته باشید. با ما همراه باشید.
درخشش ایمان در تاریکی وسوسه
در طول تاریخ، ما انسانها در برابر وسوسههای گوناگون مورد آزمایشهای زیادی قرار گرفتهایم. برخی از ما سقوط کرده، اما برخی دیگر با چشمان دوخته بر خداوند، پیروز شدهایم. همانطور که در مقدمه بیان کردیم، یکی از درخشانترین نمونههای این پایداری، در داستان یوسف، پسر یعقوب، در کتاب پیدایش باب ۳۹ دیده میشود.
یوسف که از نوجوانی مورد ظلم برادران خود قرار گرفته بود، در مسیر زندگیاش بارها با آزمونهای مختلفی روبهرو شد، اما ایمان و صداقت او در هر گام، حضور زنده خداوند را در زندگیاش آشکار ساخت. داستان او در خانه فوتیفار، سردار فرعون، تصویری زنده از مقاومت در برابر وسوسه و پیروی از قدوسیت است. این داستان نه تنها درباره پرهیز از گناه، بلکه درباره انتخاب خدا در زمانیست که هیچکس شاهد آن نیست.
داستان یوسف و همسر فوتیفار یکی از داستانهای قدرتمند کتاب مقدّس بوده که پر از درسهای جاودانه درباره وسوسه، صداقت و ایمان برای امروز ما ایمانداران است. ماجرای یوسف و همسر فوتیفار روایتگر امتحانی سخت برای یوسف پس از ورودش به خانه فوتیفار و رسیدن به مقام مسئولیت و اعتماد است، جایی که همسر فوتیفار او را به گناه وسوسه میکند.
در مواجهه با این موقعیت دشوار، یوسف با صداقت اخلاقی و ایمان به خدا، از انجام گناه خودداری میکند. این انتخاب درست و استواری یوسف در برابر وسوسه، الگویی ارزشمند برای ما ایمانداران است که اهمیت پایبندی به اصول الهی را، حتی زمانی که عواقب سختی در پی دارد (مانند زندان رفتن یوسف)، به روشنی نشان میدهد.
برای درک عمیقتر معنای آن، میتوانید به صفحه ایمان مسیحی چیست؟ مراجعه کنید.
وسوسهای خطرناک از سوی همسر فوتیفار
کتاب مقدس میگوید: «و یوسف مردی خوشاندام و خوشسیما بود.» (پیدایش ۳۹ :۶)
همسر فوتیفار با گذشت زمان تحت تأثیر شخصیت، زیبایی و جایگاه یوسف قرار گرفت و تلاش کرد که یوسف را فریب دهد.
«و پس از گذشت زمان، نظر همسر سرورش به او جلب شد و به وی گفت: «با من همبستر شو!» (پیدایش ۳۹ :۷)
اما پاسخ یوسف سرشار از ایمان و احترام بود. او گفت:
«اما یوسف امتناع ورزید و به همسر سرور خود گفت: «اینک سرورم از آنچه نزد من در خانه است خبر ندارد و هر چه دارد به دست من سپرده است. هیچکس در این خانه بزرگتر از من نیست؛ و سرورم چیزی از من دریغ نداشته، جز تو که همسر او هستی. پس چگونه مرتکب این شرارت بزرگ بشوم و به خدا گناه ورزم؟» (پیدایش ۳۹ :۸-۹)
در این پاسخ، عمق ایمان یوسف آشکار میشود. او نه از ترس فوتیفار، بلکه از ترس خدای زنده از گناه خودداری کرد. یوسف میدانست که گناه، حتی اگر پنهان بماند، در برابر چشمان خداوند فریاد خواهد زد.
فرار از گناه، مقابله یوسف با وسوسه
در ادامه، با وجود رد شدنهای مکرر، همسر فوتیفار دست از تلاش برنداشت:
و با اینکه او هر روز با یوسف چنین سخن میگفت، به او گوش نمیگرفت تا با او بخوابد یا با او باشد. اما روزی، چون یوسف به خانه درآمد تا به کار خویش بپردازد و از اهل خانه کسی آنجا در خانه نبود، همسر فوتیفار جامۀ وی را گرفت و گفت: «با من همبستر شو!» ولی یوسف جامۀ خویش را در دست او واگذاشت و گریخت و بیرون رفت. (پیدایش ۳۹ :۱۰-۱۲)
این صحنه یکی از زیباترین تصویرهای پیروزی روح بر جسم است. یوسف میدانست که گناه، حتی اگر در خلوت انجام شود، روح را میکشد. او ترجیح داد لباسش را از دست بدهد اما پاکیاش را در حضور خداوند حفظ کند. همچنین در این شرایط فرار یوسف نشانه ضعف او نبود، بلکه نشانه قدرت روحانی وی بود.
بنابراین در دنیایی که بسیاری در برابر وسوسه تسلیم میشوند، فرار از گناه، نشانه ایمان و شجاعت شخص است.
متهم شدن ناحق یوسف و زندان
چون آن زن دید که یوسف جامۀ خود را در دست او واگذاشت و از خانه گریخت، خدمتکاران را صدا زد و به آنان گفت: «بنگرید، این عبرانی را نزد ما آورده تا ریشخندمان کند! او نزد من آمد تا با من همبستر شود، اما من با صدای بلند فریاد زدم. و چون شنید که صدایم را بلند کرده، فریاد میزنم، جامهاش را در دست من واگذاشت و گریخته، از خانه بیرون رفت.» (پیدایش ۳۹ :۱۳-۱۵)
وقتی فوتیفار این سخنان را شنید، خشمگین شد و یوسف را به زندان انداخت. اما حتی در زندان نیز خدا با یوسف بود:
«اما خداوند با یوسف بود، و به وی محبت میکرد و نظر لطف رئیس زندان را به او جلب نمود.» (پیدایش ۳۹ :۲۱)
در زندان، یوسف بار دیگر مورد اعتماد قرار گرفت و مسئول زندانیان دیگر شد. او هرگز ایمان خود را از دست نداد، زیرا میدانست خداوند در پشت صحنه زندگیاش کار میکند.
پس رئیس زندان یوسف را بر همۀ زندانیانی که در بند بودند گمارد و هر کاری در آنجا به دست یوسف انجام میگرفت. و رئیس زندان با آنچه به دست یوسف سپرده بود، کاری نداشت، زیرا خداوند با یوسف بود و او را در هر چه میکرد، کامیاب میساخت. (پیدایش ۳۹ :۲۲-۲۳)
درسهای ایمانی از زندگی یوسف
- خدا در هر شرایطی با ماست: حتی وقتی زندگی ناعادلانه به نظر میرسد، خدا ترکمان نکرده است. حضور او در خانه فوتیفار و حتی در زندان، نشان میدهد که وفاداری خداوند فراتر از موقعیتهای ما انسانهاست.
- ارزشمندی پاکی روح: یوسف میتوانست به راحتی تسلیم گناه شود و زندگی راحتتری داشته باشد، اما او انتخاب کرد که با وجدان پاک در حضور خداوند زندگی کند.
- پاداش صداقت: یوسف دچار رنجها و سختیهای فراوان در زندگی خود شد، اما در نهایت، فرعون به یوسف گفت: «بنگر که تو را بر تمامی سرزمین مصر گماشتهام.» (پیدایش ۴۱:۴۱)
بنابراین با توجه به داستان یوسف و همسر فوتیفار، ایمان حقیقی در هر شرایطی و در هر زمانی به وعده خدا نگاه میکند.
درسهای عملی داستان یوسف و همسر فوتیفار برای زندگی امروز ما ایمانداران
- تشخیص وسوسه: یوسف در داستان، با دیدن تلاشهای مکرر همسر فوتیفار برای وسوسه، نسبت به تکرار و پایداری خطر حساس بود. این امر به ما میآموزد که باید در زندگی خود به زمانهایی که وسوسه به طور مستمر و پیدرپی به سراغمان میآید، حساس باشیم و آن را جدی بگیریم تا بتوانیم مانند یوسف، با آگاهی از خطر، موضع خود را حفظ کنیم.
- مرزگذاری: همانطور که یوسف نهایت تلاش خود را برای دوری از موقعیتهای مخاطرهآمیز به کار گرفت، ما نیز باید در زندگی خود فعالانه عمل کنیم. این امر مستلزم آن است که در روابط، محیط کار و فضای اجتماعی، مرزهای شخصی واضحی برای خود تعیین کنیم تا از افتادن در دام وسوسهها و شرایط آسیبزا پیشگیری نماییم.
- پاسخ سریع به وسوسه: درست مانند یوسف که با سرعت از موقعیت دوری کرد، واکنش سریع و فاصلهگیری فوری از وسوسهها، بهترین راه برای جلوگیری از تسلیم شدن و سقوط اخلاقی است.
- تقویت ایمان از طریق دعا و کلام زنده خدا: تقویت رابطه با خدا و مطالعه مستمر کتاب مقدّس، ما را در برابر وسوسهها بسیار مقاومتر و پایدارتر میسازد.
- صبر و اعتماد در هنگام ناعدالتی: در مواجهه با شرایط ناعادلانه، ایمان داشته باشیم که عدالت نهایی از سوی خداوند اجرا و حق آشکار خواهد شد. برای تقویت این ایمان و کسب آرامش در مسیر زندگی، مطالعه و تأمل در کلام خدا و تلاش برای شنیدن صدای خدا برای همه ما ایمانداران راهگشاست.
کلام آخر
داستان یوسف در خانه فوتیفار، فراتر از یک روایت تاریخی، آیینهای برای قلب هر فرد باایمان است. در دنیای امروز، وسوسهها اشکال متفاوتی به خود میگیرند، از پول و قدرت گرفته تا لذتهای ممنوعه.
با این حال، پاسخ ایمانداران به این وسوسهها باید همانند یوسف قاطع و استوار باشد: «چگونه این شرارت عظیم را مرتکب شوم و به خدا گناه ورزم؟» این حکایت، درسی ماندگار درباره پایبندی اخلاقی و وفاداری به خدا در برابر هرگونه آزمون است.
یوسف نمونهای برجسته از کسی است که در سختترین شرایط و تاریکیها، نور ایمان به خدای زنده را بازتاب داد. همین ایمان بود که او را از سقوط اخلاقی نجات داد و در نهایت، به جلال و تعالی رساند.
همان خدایی که با یوسف بود، امروز نیز با ماست. اگر به عیسی مسیح ایمان بیاوریم، روحالقدس در ما ساکن شده و به ما قدرت مقابله در برابر وسوسه و گناه را میدهد. زیرا تنها در عیسی مسیح است که میتوانیم با کمک روحالقدس بر گناه غلبه کرده، پیروز شویم و حیات جاویدان را دریافت کنیم.
برای درک عمیقتر این دگرگونی و زندگی جدید، میتوانید درباره تسلیم قلب خود به عیسی مسیح بیشتر بخوانید.
آمین.
پرسشهای متداول
یوسف در پاسخ به زن فوتیفار گفت: «…چگونه مرتکب این شرارت بزرگ بشوم و به خدا گناه ورزم؟» (پیدایش ۳۹: ۹). مبنای امتناع او در وهله اول، حفظ تعهد و رابطه خود با خداوند بود و پس از آن، وفاداری به اربابش فوتیفار.
با وجود اینکه یوسف کار درست را انجام داد و فرار کرد، زن فوتیفار با تهمت دروغین او را متهم کرد. در نتیجه، یوسف به ناحق به زندان روانه شد. با این حال، کتاب مقدس تأکید میکند که خداوند با او بود و همین دوران زندان، مقدمهای برای صعود نهایی او به مقام حاکم مصر شد.
این داستان به ما میآموزد که: اولاً، وسوسه را نه صرفاً یک امر شخصی بلکه یک گناه در برابر خدا ببینیم. ثانیاً، در مواجهه با وسوسه باید فعالانه عمل کرده و برای جلوگیری از به گناه افتادن، از موقعیتهای خطرناک فرار کنیم (ترک جامه و فرار یوسف). در نهایت، به خداوند اعتماد کنیم که حتی عواقب دشوار ناشی از انجام کار درست نیز در نهایت برای تحقق اهداف نیکوی الهی به کار خواهند رفت.
ارسال نظر